Our fears and insecurities come from the fact that we think we can not handle the situations we might encounter. I guess the golden rule is to believe that whatever the situation is, we can deal with it and we can handle it.
skip to main |
skip to sidebar
.jpg)
چون حاصل آدمــــی در این شورستــان
جــز خوردن غصـه نیست تا کنــدن جـان
خــرم دل آنکه زین جهـــان زود بــــرفت
و آسوده کسی کــه خــود نیامد به جهـــان
........................................
گاویست در آسمان و نامش پروین
یک گاو دگر نهفته در زیر زمین
چشم خردت باز کن از روی یقین
زیر و زبر دو گاو مشتی خر بین
عمر خیام
كوچه
بي تو مهتاب شبي باز از آن كوچه گذشتم
همه تن چشم شدم خيره به دنبال تو گشتم
شوق ديدار تو لبريز شد از جام وجودم
شدم آن عاشق ديوانه كه بودم
در نهانخانه ي جانم گل ياد تو درخشيد
باغ صد خاطره خنديد
عطر صد خاطره پيچيد
يادم آمد كه شبي با هم از آن كوچه گذشتيم
پرگشوديم و در آن خلوت دلخواسته گشتيم
ساعتي بر لب آن جوي نشستيم
تو همه راز جهان ريخته در چشم سياهت
من همه محو تماشاي نگاهت
آسمان صاف و شب آرام
بخت خندان و زمان رام
خوشه ماه فرو ريخته در آب
شاخه ها دست برآورده به مهتاب
شب و صحرا و گل و سنگ
همه دل داده به آواز شباهنگ
يادم آيد تو به من گفتي
از اين عشق حذر كن
لحظه اي چند بر اين آب نظر كن
آب ، آئينه عشق گذران است
تو كه امروز نگاهت به نگاهي نگران است
باش فردا ، كه دلت با دگران است
تا فراموش كني، چندي از اين شهر سفر كن
با تو گفتم
حذر از عشق؟ ندانم
سفر از پيش تو؟ هرگز نتوانم
روز اول كه دل من به تمناي تو پر زد
چون كبوتر لب بام تو نشستم
تو به من سنگ زدي من نه رميدم، نه گسستم
باز گفتم كه تو صيادي و من آهوي دشتم
تا به دام تو درافتم، همه جا گشتم و گشتم
حذر از عشق ندانم
سفر از پيش تو هرگز نتوانم، نتوانم
اشكي ازشاخه فرو ريخت
مرغ شب ناله ي تلخي زد و بگريخت
اشك در چشم تو لرزيد
ماه بر عشق تو خنديد
يادم آيد كه از تو جوابي نشنيدم
پاي در دامن اندوه كشيدم
نگسستم ، نرميدم
رفت در ظلمت غم، آن شب و شب هاي دگر هم
نه گرفتي دگر از عاشق آزرده خبر هم
نه كني ديگر از آن كوچه گذر هم
بي تو اما به چه حالي من از آن كوچه گذشتم
فريدون مشيري
http://www.fereydoonmoshiri.org/
زمستان
سلامت را نمي خواهند پاسخ گفت
سرها در گريبان است
كسي سر بر نيارد كرد پاسخ گفتن و ديدار ياران را
نگه جز پيش پا را ديد ، نتواند
كه ره تاريك و لغزان است
وگر دست محبت سوي كسي يازي
به اكراه آورد دست از بغل بيرون
كه سرما سخت سوزان است
نفس ، كز گرمگاه سينه مي آيد برون ، ابري شود تاريك
چو ديدار ايستد در پيش چشمانت
نفس كاين است ، پس ديگر چه داري چشم
ز چشم دوستان دور يا نزديك ؟
مسيحاي جوانمرد من ! اي ترساي پير پيرهن چركين
هوا بس ناجوانمردانه سرد است ... آي
دمت گرم و سرت خوش باد
سلامم را تو پاسخ گوي ، در بگشاي
منم من ، ميهمان هر شبت ، لولي وش مغموم
منم من ، سنگ تيپاخورده ي رنجور
منم ، دشنام پس آفرينش ، نغمه ي ناجور
نه از رومم ، نه از زنگم ، همان بيرنگ بيرنگم
بيا بگشاي در ، بگشاي ، دلتنگم
حريفا ! ميزبانا ! ميهمان سال و ماهت پشت در چون موج مي لرزد
تگرگي نيست ، مرگي نيست
صدايي گر شنيدي ، صحبت سرما و دندان است
من امشب آمدستم وام بگزارم
حسابت را كنار جام بگذارم
چه مي گويي كه بيگه شد ، سحر شد ، بامداد آمد ؟
فريبت مي دهد ، بر آسمان اين سرخي بعد از سحرگه نيست
حريفا ! گوش سرما برده است اين ، يادگار سيلي سرد زمستان است
و قنديل سپهر تنگ ميدان ، مرده يا زنده
به تابوت ستبر ظلمت نه توي مرگ اندود ، پنهان است
حريفا ! رو چراغ باده را بفروز ، شب با روز يكسان است
سلامت را نمي خواهند پاسخ گفت
هوا دلگير ، درها بسته ، سرها در گريبان ، دستها پنهان
نفسها ابر ، دلها خسته و غمگين
درختان اسكلتهاي بلور آجين
زمين دلمرده ، سقف آسمان كوتاه
غبار آلوده مهر و ماه
زمستان است
مهدی اخوان ثالث
You were stupid to lose me
I was stupid to rely on you
اسرار ازل را نه تو دانی و نه من
این راز و معما نه تو خوانی و نه من
هست در پس پرده گفتو گوی منو تو
چون پرده برافتد نه تو مانی و نه من
There was a Door to which I found no Key
There was a Veil past which I could not see
Some little Talk awhile of Me and Thee
There seem'd- and then no more of Thee and Me
Omar Khayam
Thank you Sahar for the nice collection of
Rubaiyate Omar Khayam.
http://saharmaranlou.blogspot.com/
To me faith means not worrying.
John Dewey
Believe it or not life is a one way street
No going back, when you miss your turn you miss it
Just go and try the next turn, don't get stuck
Don't be afraid of ups and downs learn learn learn
Aman az in roozhaye sardo birooh
Aman az rahe doro ranje besiar
Ey gole tazeh ke boi ze vafa nist tora
Eltefaty ze asirane bala nist tora
Ma asire ghamo asla ghame ma nist tora
Ba asire ghame khod rahm chera nist tora
Jane man sang dely del be to dadan ghalat ast
Raftan olast be koye to fetadan ghalat ast
To na any ke man asheghe zarat basham
Sar be damano gereftarat basham
Modaty hast ke parishanmo midany to
Be kamande to gereftaramo midany to
Nakon an no ke azorde shavam az koyat
Gooshei giramo membad nayayam soyat
Beshno in pando makon ghasde del azorde khish
Varna besiar pashiman shavy az kardeye khish
If I could only know why we are here then everything else would make sense
About Me
.jpg){kind=small}
- Saeed
- Nothing much to say, just a lost soul in the dark who is looking for the light.
POEMS AND QUOTES
چون حاصل آدمــــی در این شورستــان
جــز خوردن غصـه نیست تا کنــدن جـان
خــرم دل آنکه زین جهـــان زود بــــرفت
و آسوده کسی کــه خــود نیامد به جهـــان
........................................
گاویست در آسمان و نامش پروین
یک گاو دگر نهفته در زیر زمین
چشم خردت باز کن از روی یقین
زیر و زبر دو گاو مشتی خر بین
عمر خیام
كوچه
بي تو مهتاب شبي باز از آن كوچه گذشتم
همه تن چشم شدم خيره به دنبال تو گشتم
شوق ديدار تو لبريز شد از جام وجودم
شدم آن عاشق ديوانه كه بودم
در نهانخانه ي جانم گل ياد تو درخشيد
باغ صد خاطره خنديد
عطر صد خاطره پيچيد
يادم آمد كه شبي با هم از آن كوچه گذشتيم
پرگشوديم و در آن خلوت دلخواسته گشتيم
ساعتي بر لب آن جوي نشستيم
تو همه راز جهان ريخته در چشم سياهت
من همه محو تماشاي نگاهت
آسمان صاف و شب آرام
بخت خندان و زمان رام
خوشه ماه فرو ريخته در آب
شاخه ها دست برآورده به مهتاب
شب و صحرا و گل و سنگ
همه دل داده به آواز شباهنگ
يادم آيد تو به من گفتي
از اين عشق حذر كن
لحظه اي چند بر اين آب نظر كن
آب ، آئينه عشق گذران است
تو كه امروز نگاهت به نگاهي نگران است
باش فردا ، كه دلت با دگران است
تا فراموش كني، چندي از اين شهر سفر كن
با تو گفتم
حذر از عشق؟ ندانم
سفر از پيش تو؟ هرگز نتوانم
روز اول كه دل من به تمناي تو پر زد
چون كبوتر لب بام تو نشستم
تو به من سنگ زدي من نه رميدم، نه گسستم
باز گفتم كه تو صيادي و من آهوي دشتم
تا به دام تو درافتم، همه جا گشتم و گشتم
حذر از عشق ندانم
سفر از پيش تو هرگز نتوانم، نتوانم
اشكي ازشاخه فرو ريخت
مرغ شب ناله ي تلخي زد و بگريخت
اشك در چشم تو لرزيد
ماه بر عشق تو خنديد
يادم آيد كه از تو جوابي نشنيدم
پاي در دامن اندوه كشيدم
نگسستم ، نرميدم
رفت در ظلمت غم، آن شب و شب هاي دگر هم
نه گرفتي دگر از عاشق آزرده خبر هم
نه كني ديگر از آن كوچه گذر هم
بي تو اما به چه حالي من از آن كوچه گذشتم
فريدون مشيري
http://www.fereydoonmoshiri.org/
زمستان
سلامت را نمي خواهند پاسخ گفت
سرها در گريبان است
كسي سر بر نيارد كرد پاسخ گفتن و ديدار ياران را
نگه جز پيش پا را ديد ، نتواند
كه ره تاريك و لغزان است
وگر دست محبت سوي كسي يازي
به اكراه آورد دست از بغل بيرون
كه سرما سخت سوزان است
نفس ، كز گرمگاه سينه مي آيد برون ، ابري شود تاريك
چو ديدار ايستد در پيش چشمانت
نفس كاين است ، پس ديگر چه داري چشم
ز چشم دوستان دور يا نزديك ؟
مسيحاي جوانمرد من ! اي ترساي پير پيرهن چركين
هوا بس ناجوانمردانه سرد است ... آي
دمت گرم و سرت خوش باد
سلامم را تو پاسخ گوي ، در بگشاي
منم من ، ميهمان هر شبت ، لولي وش مغموم
منم من ، سنگ تيپاخورده ي رنجور
منم ، دشنام پس آفرينش ، نغمه ي ناجور
نه از رومم ، نه از زنگم ، همان بيرنگ بيرنگم
بيا بگشاي در ، بگشاي ، دلتنگم
حريفا ! ميزبانا ! ميهمان سال و ماهت پشت در چون موج مي لرزد
تگرگي نيست ، مرگي نيست
صدايي گر شنيدي ، صحبت سرما و دندان است
من امشب آمدستم وام بگزارم
حسابت را كنار جام بگذارم
چه مي گويي كه بيگه شد ، سحر شد ، بامداد آمد ؟
فريبت مي دهد ، بر آسمان اين سرخي بعد از سحرگه نيست
حريفا ! گوش سرما برده است اين ، يادگار سيلي سرد زمستان است
و قنديل سپهر تنگ ميدان ، مرده يا زنده
به تابوت ستبر ظلمت نه توي مرگ اندود ، پنهان است
حريفا ! رو چراغ باده را بفروز ، شب با روز يكسان است
سلامت را نمي خواهند پاسخ گفت
هوا دلگير ، درها بسته ، سرها در گريبان ، دستها پنهان
نفسها ابر ، دلها خسته و غمگين
درختان اسكلتهاي بلور آجين
زمين دلمرده ، سقف آسمان كوتاه
غبار آلوده مهر و ماه
زمستان است
مهدی اخوان ثالث
You were stupid to lose me
I was stupid to rely on you
اسرار ازل را نه تو دانی و نه من
این راز و معما نه تو خوانی و نه من
هست در پس پرده گفتو گوی منو تو
چون پرده برافتد نه تو مانی و نه من
There was a Door to which I found no Key
There was a Veil past which I could not see
Some little Talk awhile of Me and Thee
There seem'd- and then no more of Thee and Me
Omar Khayam
Thank you Sahar for the nice collection of
Rubaiyate Omar Khayam.
http://saharmaranlou.blogspot.com/
To me faith means not worrying.
John Dewey
Believe it or not life is a one way street
No going back, when you miss your turn you miss it
Just go and try the next turn, don't get stuck
Don't be afraid of ups and downs learn learn learn
Aman az in roozhaye sardo birooh
Aman az rahe doro ranje besiar
Ey gole tazeh ke boi ze vafa nist tora
Eltefaty ze asirane bala nist tora
Ma asire ghamo asla ghame ma nist tora
Ba asire ghame khod rahm chera nist tora
Jane man sang dely del be to dadan ghalat ast
Raftan olast be koye to fetadan ghalat ast
To na any ke man asheghe zarat basham
Sar be damano gereftarat basham
Modaty hast ke parishanmo midany to
Be kamande to gereftaramo midany to
Nakon an no ke azorde shavam az koyat
Gooshei giramo membad nayayam soyat
Beshno in pando makon ghasde del azorde khish
Varna besiar pashiman shavy az kardeye khish
Lost Friends
Three of my best friends that I lost them in Shiraz years ago. Mehrzad Gharooni, Peyman Tahmasebi and ALi Pakravan
Where are you guys?
Where are you guys?
2 comments:
That's very true. At the end of the day, our fear makes an event in the future to look far worse than the actual event would be. Ever heard of rule by fear?
However, being cautious and calculating, which is quite different from having fear is a necessity to success.
what a wise advise!
Post a Comment